سنگار

سنگار

سنگار

سنگار

خودکشی

آنرز روز عجیبی بود... دایی جان  (وبلاگ پتروک) خواست که برویم به شهر . از خانه زد یم  

 

بیر و ن و به سمت فلکه ترمینال به راه افتادیم . گو شه خیابان منتظر  تاکسی  ایستادیم. 

 

ماشین پیکان زرداستیشن که به سرعت طول جاده را طی میکردتوجه من و دایی را جلب  

 

کرد. سرعت پیکان  غیر معمول بود و حتی داخل فلکه به اوج خودرسیده بود... صدای  جیغ  

 

لاستیکهاگوش آسفالت را کرکرده بود و نیروی گریز از مرکز پشت  پیکان استیشن را قلقلک  

 

میداد. دیگر نیاز به چرتکه و ماشین حساب نبود نیروی جاذبه بدجور کم آورده بود من ودایی  

 

حرکت اسلو موشن واژگونی پیکان راقبل وحین وبعد از وقوع واقعه درذهنمان  چندین مرحله  

 

مرور کردیم ماشین چند  متری ما متوقف شد ناگهان صدای زنی به گوشمان  رسید که  ای  

 

مسلمونا به دادمون برسید... چندنفر ی ماشین به بغل چپ شده را به آرامی بر گر د اندیم

 

با کمال تعجب طنابی  را دور گردن مردی که همراه زن بوددیدیم ... 

 

زن گفت : این مرد خودکشی کرده و خودش را دار زده کمک ...کمک...کمک