سنگار

سنگار

سنگار

سنگار

زندگی

دیر وقتی است که سلطان سختی ها مرا باورکرده و من نه !

شروع با اوبود منصفانه است که خط پایان را من مشخص کنم...

همیشه چشم غره می آید و مرا می پاید...

لعنتی بختک شبانه ام شده!!!

بااین سرما همیشه غبار نفسش روی شیشه دل من است...

هر چند کمی دیر اما قابش را به دیوار دلم آویختم...

طعم گسی دارد که همیشه قورتش دادم...

راستی دلم به حالش سوخت
 
خریدارش نیستم اما مفت هم نمی فروشم...

در گوشی به من گفت:

زندگی فقط باسختی خوش است وبس ...

 

رنگین کمان

ابر سیاه چهار نعل می اومد تا به بالای سرم رسیدشیحه ای زد وبا چشمکی که کمی اخم هم چاشنیش بود ازم خواست داخل خونه برم .

درختا که با نگاهشون منوتعقیب می کردن چتراشونو واکردن و دودستی زمینو چسبیدن.مورچه ها که زیر رگبار بارون پراکنده شده بودندشناکنان خودشونوبه تنه ی درختا می رسوندند.

 بی اعتنا به غرش ابرا چتر تتنهائیمو وا کردم. 

‍‍‍ صدای شر شر ناودون که ریتمش زیادآشنا نبودبعد از هر بار ضربه ی سنج سر ناودون کارش تموم می شد. بوی بارون ریه هامو قلقلک می داد و لباس خوابو از تنشون در می آورد.دست باد همینطور که قطره های بارونو همراهی می کردگردوغبارسرو گردنمو با دستمال نمدارش می گرفت و می رفت.

 

تو فکر صبوری چترم بودم که خورشیدخانوم شمشیرشو از غلاف ابرا بیرون کشیدو به سیبل چشام  نشونه رفت. رومو که برگردوندم رنگین کمون با ناز خندی ازم خواست چشامو یکی دو دیقه بهش قرض بدم.

خط نگاهم روابریشم رنگارنگش سر خورد و اومد پایین . وقتی رسیدم پایین دیگه اثری ازش نبود.

  حالا سالهاست که بارون نمیاد...

        Image and video hosting by TinyPic

رنگینکمون عشقم کاشکه مدی دوباره

از بعد   دیدن تو  چه  بی رنگن ستاره

Image and video hosting by TinyPic 

یادم اتات وقتیکه نئشی و موج  و باده

سنگارت هسترم مه وا  کمترین اشاره